جدول جو
جدول جو

معنی سرمه کشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

سرمه کشیدن
(طِ دَ)
به چشم سرمه ریختن
لغت نامه دهخدا
سرمه کشیدن
سرمه مالیدن به چشمها
تصویری از سرمه کشیدن
تصویر سرمه کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرک کشیدن
تصویر سرک کشیدن
به جایی سر زدن و سرکشی کردن، دزدیده از جایی به جای دیگر نظر انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستم کشیدن
تصویر ستم کشیدن
تحمل ظلم و ستم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیم کشیدن
تصویر سیم کشیدن
کشیدن و امتداد دادن سیم برق یا تلفن یا تلگراف از جایی به جای دیگر و وصل کردن آن، سیم کشی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درهم کشیدن
تصویر درهم کشیدن
به هم کشیدن، ترنجیده ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صدمه کشیدن
تصویر صدمه کشیدن
رنج و آزار کشیدن، تحمل مشقت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرعه کشیدن
تصویر قرعه کشیدن
انتخاب تصادفی از طریق قرعه، قرعه انداختن
فرهنگ فارسی عمید
(خَ / خِ لَ وَ دَ)
کنایه از قوت نمودن و زور کردن. (برهان) (آنندراج). قوت کردن. زور نمودن. (فرهنگ فارسی معین) ، کنایه از خوشوقت شدن. (انجمن آرای ناصری) ، سینه بر روی زمین مالیدن رفتن را
لغت نامه دهخدا
(دی دَ)
قرعه زدن. پشک انداختن
لغت نامه دهخدا
(پَ وَ دَ)
جمع کردن. ترنجیدن و متقلص کردن. (ناظم الاطباء). چنانچه عفصی دهان را، یا خشمگینی ابروان را. (یادداشت مرحوم دهخدا). تشنیج. تقبیض.
- روی درهم کشیدن، روی ترش کردن. سخت روئی کردن. پرچین کردن روی. (ناظم الاطباء). با چهره غضب یا نفرت نمودن. آثار خشم یا اندوه در روی پدید آوردن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(خَمْ زَ / زِ کَ / کِ دَ)
آزار دیدن. تحمل مشقت کردن. رنج و زحمت دیدن. رجوع به صدمه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ گَ تَ)
با نرده گرد چیزی حصار بستن
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرک کشیدن
تصویر سرک کشیدن
سر کشیدن از جایی یواشکی برای اطلاع از امری
فرهنگ لغت هوشیار
گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستم کشیدن
تصویر ستم کشیدن
تحمل ظلم کردن ستم دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمل کشیدن
تصویر رمل کشیدن
آینده دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
ساختن راه، بنا کردن راه میان شهرها و آبادیها اعم از راه آهن و شوسه و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدمه کشیدن
تصویر صدمه کشیدن
رنج کشیدن آزار دیدن بردباری کردن آزار دیدن تحمل مشقت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرنه کشیدن
تصویر خرنه کشیدن
غرش کردن جانوران مانند گربه و ببر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سینه کشیدن
تصویر سینه کشیدن
قوت کردن زور نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وسمه کشیدن
تصویر وسمه کشیدن
مالیدن وسمه برابر و وجز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرعه کشیدن
تصویر قرعه کشیدن
قرعه انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پره کشیدن
تصویر پره کشیدن
((~. کِ دَ))
صف کشیدن، ایستادن گروه سوار و پیاده در یک امتداد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرک کشیدن
تصویر سرک کشیدن
((سَ رَ. کَ یا کِ دَ))
دزدیده و پنهانی به جایی نظر انداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیم کشیدن
تصویر سیم کشیدن
نصب سیم و تجهیزات وابسته برای ایجاد یک مدار یا شبکه تازه، چرک کردن زخم در اثر آب آلوده یا سرما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فره کشیدن
تصویر فره کشیدن
((فَ رَ. کِ دَ))
چاپلوسی کردن، منّت کشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سینه کشیدن
تصویر سینه کشیدن
((~. کَ یا کِ دَ))
کنایه از زور نمودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیم کشیدن
تصویر سیم کشیدن
Wire
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سیم کشیدن
تصویر سیم کشیدن
прокладывать проводку
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سیم کشیدن
تصویر سیم کشیدن
verkabeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سیم کشیدن
تصویر سیم کشیدن
прокладати дроти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سیم کشیدن
تصویر سیم کشیدن
okablować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سیم کشیدن
تصویر سیم کشیدن
布线
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سیم کشیدن
تصویر سیم کشیدن
fazer fiação
دیکشنری فارسی به پرتغالی